اینجا جایی برای خوندن نیست

چشم هایتان را ببندید، نخوانده خارج شوید

اینجا جایی برای خوندن نیست

چشم هایتان را ببندید، نخوانده خارج شوید

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

اینقد قلبم قبره

بهم گفت تو نمیبینی خودتو ولی ما هر روز داریم میبینیم که روز به روز بیشتر داری میپوسی

گریه نمیکنم

باور نمیکنم

دارم نابود میشم

دارم پودر میشم

چرا نوبت روانشناس لامصب نمیرسه

بغل میخوام

گریه میخوام

حتی دستای تورو میخوام، حتی لب گرفتنامون، حتی آرامش پیش هم بودنمون

عزیز از دست دادم و نمیفهمن حالم دیگه حال نیست

دوست ها هرچقدم یه زمانی دوست باشن بعدش دیگه نیستن. بعد میفهمی برا پرکردن تنهاییشون باهات بودن و الان که تنها نیستن تو فراموش میشی

همینه دنیا

دیگه نمی صرفه دنیا

فردا سراغ من بیا...

  • منِ تو
  • ۰
  • ۰

همیشه میگفت ما سه شب تو بغل هم میخوابیدیم، همش باهم بودیم، بدون هم آب نمیخوردیم، باهم دوش گرفتیم و کله همدیگه رو شستیم ولی هیچوقت به سکس فکر نکردیم‌، چرا؟

  • منِ تو